اربعین حسینی :
اربعین یادآور چهلمین روز شهادت امام حسین (علیه السلام) و اصحاب گرانقدر اوست، و قلوب مؤمنین در این روز، به یاد هوای کوی دوست و زیارت قبر شش گوشه او پر میکشد، زیارتی که علو مرتبهاش تا بدان جا اوج گرفته است که به عنوان یکی از صفات و ویژگیهای مؤمنین، شناخته شده است.
بیستم ماه صفر، چهل روز پس از شهادت امام حسین علیه السلام و یاران با وفای آن حضرت، در تاریخ به "اربعین" حسینی مشهور شده است
اربعین واژه ای است عربی که در متون دینی ما زیاد به آن توجه شده است. به گونه ای که این کلمه از قداست خاصی برخوردار است. در عدد اربعین خصوصیتی وجود دارد که در سایر ارقام، آن خصوصیت وجود ندارد. غالب انبیا در سن چهل سالگی به مقام رسالت رسیده اند. مدت مناجات حضرت موسی علی نبینا و آله و علیه السلام در کوه طور چهل شب بود.گفته اند در نماز شب 40 مومن را دعا کنید. برای حسین بن علی علیهما السلام آسمان و زمین چهل روز گریستند.
در برخی از روایات به بزرگداشت این روز اشاره شده است. در حدیثی از امام حسن عسکری علیه السلامزیارت اربعین به عنوان یکی از نشانه های مومن شمرده شده است. در این حدیث آن حضرت می فرماید:
علامت مومن پنج چیز است:
1- پنجاه و یک رکعت نماز در هر شبانه روز (17 رکعت واجب، 34 رکعت مستحب)
2 - انگشتر به دست راست کردن
3- پیشانی به خاک مالیدن
4- بلند گفتن" بسم الله الرحمن الرحیم" در نماز
5 - زیارت اربعین.
در زیارت اربعین که متن آن را شیخ طوسی به نقل از امام صادق علیه السلام آورده است،جملات بسیار ارزنده ای آمده است. در بخشی از این زیارت آمده است:
امام حسین علیه السلام جان خویش را فدا کرد تا بندگان را از جهالت و سرگردانی و گمراهی نجات دهد.
جابر بن عبد الله انصاری و زیارت امام حسین علیه السلام در اربعین:
روز اربعین روزی است که جابر بن عبدالله انصاری صحابی رسول خدا از مدینه برای زیارت قبر امام حسین علیه السلام به کربلا آمد، و او اولین زائری بود که قبر شریف آن حضرت را زیارت کرد. در این روز زیارت امام حسین مستحب است و زیارت اربعین همین است.
فردی که در این روز به همراه جابر به کربلا آمد "عطیه بن سعد عوفی کوفی " است.
در کتاب "بشاره المصطفی" آمده است: عطیه عوفی میگوید: به همراه جابر بن عبد الله انصاری به منظور زیارت قبر امام حسین علیه السلام وارد کربلا شدیم. جابر نزدیک شریعه فرات رفت. غسل کرد و لباسهای نیکو پوشید. سپس به طرف قبر مطهر حرکت کردیم. جابر هیچ قدمی را بر نمی داشت، الا اینکه ذکر خدا می گفت، تا به نزدیک قبر رسیدیم. سپس به من گفت: مرا به قبر برسان.من دست او را روی قبر گذاشتم. جابر روی قبر افتاد و غش کرد. من مقداری آب روی صورتش پاشیدم. وقتی به هوش آمد، سه بار گفت: یا حسین. سپس گفت: شهادت می دهم که تو فرزند خاتم النبیین و سید المومنین هستی و پنجمین فرد از اصحاب کساء هستی و درود وسلام و رضوان الهی بر تو باد.