توکل در قرآن (2)
در ششمین آیه نوبتبه ماجراى موسى(ع) و بنى اسرائیل مىرسد در آن هنگام که موسى(ع) دعوت خویش را آشکار کرد،و معجزات بزرگ خود را نشان داد، ولى با این همه تنها گروهى از بنى اسرائیل به او ایمان آوردند، در حالى که آنها نیز از فرعون و اطرافیانش بیمناک بودند، مبادا آسیبى به آنها برسانند و مورد شکنجه واقع شوند، زیرا هنگامى که فرعون همسر خود را به خاطر اظهارایمان به موسى(ع) تحتسختترین شکنجهها قرار مىدهد، پیداستبا دیگران چه خواهد کرد، به همین دلیل موسى بن عمران براى اینکه آرامشى به آنها ببخشد و از وحشت رهایى یابند، دستور توکل را به آنها داد و فرمود:
«اى قوم من! اگر شما به خدا ایمان آوردهاید و تسلیم فرمان او هستید بر او توکل کنید»،
(و قال موسى یا قوم ان کنتم آمنتم بالله فعلیه توکلوا ان کنتم مسلمین) (9)
یعنى تنها در سایه توکل بر خداست که مىتوانید با چنین حاکم نیرومند بى رحم خطرناکى مبارزه کنید، و از شر او در امان بمانید.
بدیهى است موسى(ع) خود در این امر پیشگام بود، و اگر مقام توکل را نداشت چگونه ممکن بود یک مرد چوپان با نداشتن هیچ گونه قدرت ظاهرى به جنگ یکى از بزرگترین قدرتهاى نظامى و سیاسى زمان خود برود؟!
آن گروه از مؤمنان دعوت موسى(ع) را لبیک گفتند و در پاسخ او چنین بیان داشتند:
«ما تنها بر خدا توکل داریم»!
(فقالوا على الله توکلنا...) (10)
سپس رو به درگاه خدا آوردند و عرض کردند:
«پروردگارا! ما را مورد شکنجه این گروه ستمگر قرار نده»!
(...ربنا لاتجعلنا فتنة للقوم الظالمین) (11)
«و ما را به رحمتت از چنگال گروه کافران رهایى بخش»،
(و نجنا برحمتک من القوم الکافرین) (12)
منظور از «فتنه» در آیه اخیر، شکنجه است که در بعضى از آیات قرآن به خصوص در سوره «بروج» در مورد اصحاب «اخدود» آمده است،
و در آیه83 که قبل از آیه مورد بحث آمده است، نیز به آن اشاره شده.
این احتمال نیز وجود دارد که منظور از فتنه در هر دو مورد، منحرف شدن یا منحرف ساختن از دین و ایمان باشد، چرا که اگر فرعونیان بر مؤمنان سلطه پیدا مىکردند آن را دلیل بر حقانیتخود پنداشته و در طریق انحراف ثابت قدمتر مىشدند.
در هفتمین آیه نوبت به زمانهاى بعد از موسى(ع) مىرسد، در آن زمان که بنىاسرائیل زیر سیطره سلطان جبارى به نام «جالوت» قرار گرفته بودند، و ناچار نزد پیامبر زمان خود «اشموئیل» آمده، از او تقاضا کردند که فرماندهاى لایق براى آنها تعیین کند، تا براى به دست آوردن سرزمین خود با جالوت بجنگند، اشموئیل، طالوت را که جوان نیرومند و آگاه و از هر نظر لایقى بود براى این امر برگزید، بنىاسرائیل نخست زیر بار نمىرفتند، سپس با تمهیداتى از ناحیه آن پیامبر، فرماندهى او را پذیرفتند.
طالوت پس از آزمایشهاى متعددى افرادى را که آمادگى بیشترى براى جهاد داشتند گزینش کرد و به میدان نبرد آورد.
آیه مورد بحث از لحظاتى سخن مىگوید که دو لشکر در مقابل هم قرار گرفتند لشکر نیرومند جالوت و لشکر ظاهرا ضعیف طالوت، مىفرماید:
«هنگامى که در برابر جالوت(ستمگر و سپاهیانش قرار گرفتند،
گفتند: پروردگارا پیمانه شکیبایى و استقامت را بر ما بریز و گامهاى ما را استوار بدار و ما را بر قوم کافر پیروز گردان»،
(و لما برزوا لجالوت و جنوده قالوا ربنا افرغ علینا صبرا و ثبت اقدامنا و انصرنا على القوم الکافرین) (13)
درست است که نفرات طالوت در برابر لشکر جالوت اندک بودند و ساز و برگ جنگى قابل ملاحظهاى نیز در اختیار نداشتند، ولى چیزى که این عدم توازن را به نفع مظلومان بنى اسرائیل بر هم زد و سرانجام در برابر دشمن پیروز شدند، همان ایمان و توکل آنها بر خدا و تکیه بر صبر و استقامت و تقاضاى نصرت از پیشگاه حق بود.
به همین دلیل در آیه بعد مىفرماید:
«فهزموهم باذن الله;
آنها به فرمان خدا سپاه جالوت را در هم شکستند و به هزیمت واداشتند»!
بدیهى است صبر و استقامتسبب ثبات قدم، و ثبات قدم سبب پیروزى است و به همین دلیل آنها این امور سهگانه را به ترتیب در دعاى خود ذکر کردند و روح همه اینها ایمان و توکل بر خداست.
در هشتمین آیه سخن از پیامبر اسلام(ص) و مقام توکل اوست، در آن هنگام که در برابر مشکلات سخت قرار داشت و خداوند بهاو تعلیم داد چگونه بر مشکلات پیروز گردد، مىفرماید:
«اگر آنها(کافران) از حق روى بگردانند(نگران مباش) بگو: خداوند مرا کفایت مىکند،
هیچ معبودى جز او نیست، بر او توکل کردم، او پروردگار عرش عظیم است»،
(فان تولوا فقل حسبى الله لا اله الا هو علیه توکلت و هو رب العرش العظیم) (14)
این آیه به خوبى نشان مىدهد که انسان هر قدر تنها باشد اگر توکل بر خدا داشته باشد، مشکلى ندارد، چرا که خدا رب عرش عظیم و داراى قدرت بى نظیر است، قدرتى که قدرتهاى ناچیز بندگان در مقابل آن اثرى ندارد، جایى که عرش و عالم بالا با آن همه عظمتى که دارد در قبضه قدرت اوست چگونه ممکن استبندگان متوکل را در برابر مشکلات و دشمنان تنها بگذارد؟!
شایان توجه اینکه بعضى معتقدند این آیه که آخرین سوره توبه است و آیه قبل از آن آخرین آیاتى است که بر پیامبر(ص) نازل شده است،
و جالب اینکه آیاتى که در آغاز بعثت نازل شد نیز همین حال و هوا را دارد و نشان مىدهد که سرمایه اصلى آن حضرت در آن زمان نیز توکل بر خدا بود، در آیه 38 سوره زمر که مربوط به آن زمانهاست مىخوانیم:
«...قل حسبى الله علیه یتوکل المتوکلون;
بگو: خداوند مرا کافى است و متوکلان باید بر او توکل کنند»!
به این ترتیب پیامبر اکرم(ص) در آغاز و پایان کار و در همه حال، در زیر چتر توکل قرار داشت، و همین امر عامل استقامت و پایمردى و پیروزى او بود.
در نهمین آیه سخن از تمام پیامبران پیشین به میان آمده است، از زمان نوح(ع) تا پیامبرانى که بعد از او بودند، مىگوید:
«هنگامى که پیامبران با مخالفت قوم خود روبه رو شدند(و خود را تنها دیدند گفتند:) چرا ما بر خدا توکل نکنیم،
با اینکه ما را به راههاى سعادت رهبرى کرده و ما به یقین در برابر آزارهاى شما شکیبایى خواهیم کرد
(و با این تهدیدها و آزارها دست از رسالتخویش برنمىداریم) و توکل کنندگان باید فقط بر او توکل کنند»!
(و ما لنا الانتوکل على الله و قد هدانا سبلنا و لنصبرن على ما آذیتمونا و على الله فلیتوکل المتوکلون) (15)
از این آیه به خوبى استفاده مىشود که توسل به ابزار توکل بر خدا در برابر انبوه مشکلات طاقتفرسا کار همه انبیا در طول تاریخ بوده است و در واقع آنها با نیروى توکل بر انبوه دشمنان سرسخت پیروز مىشدند، و از اینجا نقش توکل در زندگى انسانها به خصوص رهبران و پیشوایان آشکار مىشود.
در واقع آنچه به پیامبران قدرت مىبخشید که با نداشتن «عده» و «عده» در برابر قدرتمندترین حکومتهاى بیدادگر عصر خود بایستند،و مرعوب تهدیدهاى آنها نشوند همین توکل بر خدا بود که «ماسوى الله» را در نظر آنها کوچک و بى ارزش مىساخت.
شایان توجه است که در آیه قبل(آیه 11 سوره ابراهیم) مىخوانیم:
«و على الله فلیتوکل المؤمنون»
و در آیه مورد بحث مىخوانیم:
«و على الله فلیتوکل المتوکلون»
از انضمام این دو آیه به یکدیگر استفاده مىشود که مؤمنان واقعى همان متوکلانند ضمنا از این آیه استفاده مىشود که توکل زاییده معرفت و هدایت الهى است همان گونه که صبر و شکیبایى در برابر آزارهاى دشمنان زاییده توکل است(دقت کنید).
در دهمین آیه با ذکر نتیجه روشنى براى توکل بر خدا همگان را تشویق به این امر مىکند، و وعده نجات و پیروزى به آنها مىدهد، مىفرماید:
«هر کس بر خدا توکل کند خدا کار او را به سامان مىبرد، خداوند فرمان خود را به انجام مىرساند،
و براى هر چیز اندازهاى قرار داده است»،
(و من یتوکل على الله فهو حسبه ان الله بالغ امره قد جعل الله لکل شىء قدرا) (16)
در واقع خداوند وعده قطعى به همه متوکلان داده که مشکلات آنها را حل کند.
سپس به ذکر دلیل آن پرداخته، مىفرماید: «زیرا خداوند بر هر چیز تواناست» بدیهى است چنین کسى مىتواند به تمام وعدههاى خود جامه عمل بپوشاند و مشکلات را هر قدر سنگین و سختباشد با اراده و فرمان خود بگشاید.
جمله قد جعل الله لکل شىء قدرا ممکن است پاسخ به این سؤال باشد که چرا گاهى نهایت توکل را بر ذات پاک او داریم ولى پیروزیها به تاخیر مىافتد؟
قرآن به این سؤال چنین پاسخ مىگوید:
شما از مصالح امور آگاه نیستید هر چیز حسابى دارد، و هر کار زمانى را مىطلبد، و هر پدیدهاى در ظرف ویژه خود مطلوب است به همین دلیل به مقتضاى «الامور مرهونة باوقاتها» گاه مصلحت در این است که نتیجه به تاخیر افتد، بنابراین شتابزدگى و عجله در این گونه امور روا نیست.
شبیه همین معنى در آیه 160 سوره آل عمران آمده است که پیروزى و شکست را از سوى خدا مىشمرد و مىگوید توکل بر خدا راه وصول مؤمنان به پیروزى است:
«ان ینصرکم الله فلاغالب لکم و ان یخذلکم فمن ذاالذى ینصرکم من بعده و على الله فلیتوکل المؤمنون;
اگر خداوند شما را یارى کند هیچ کس بر شما غالب نخواهد شد، و اگر دست از یارى شما بردارد،
کیست که بعد از او شما را یارى کند؟! و مؤمنان باید تنها بر خدا توکل کنند»!
---------پی نوشت ----------------
9-یوسف، 84
10- یوسف، 85.
11-یوسف، 58.
12- همان.
13-بقره، 250.
14- توبه،129.
15-ابراهیم، 12.
16- طلاق،3.
نتیجه نهایى
منظور از توکل سپردن کارها به خدا، و اعتماد بر لطف اوست ، بدون آن نمىتوان به مقام قرب الهى رسید.آیات بالا که در آن از قدیمترین انبیاى الهى شروع مىشود و به پیامبر اسلام(ص) ختم مىگردد بازتاب مساله توکل را در زندگى انسانها و جهاد پیامبران و پیروزى بر مشکلات از جهات مختلف روشن مىسازد و نشان مىدهد تا چه حد این فضیلت اخلاقى کارساز و نقطه مقابل آن یعنى عدم اعتماد بر پروردگار تا چه حد مایه سقوط فرد و جامع است!