بسم الله الرحمن الرحیم
توکل در قرآن (1)
اشاره
در بسیارى از آیات قرآن مجید و روایات اسلامى و سرگذشت انبیاء و اولیاء و صالحان و در کتب علماى اخلاق و ارباب سیر و سلوک روى مساله توکل به عنوان یک فضیلت مهم اخلاقى که بدون آن نمىتوان به مقام قرب الهى رسید، یاد شده است.
منظور از توکل سپردن کارها به خدا، و اعتماد بر لطف اوست، زیرا «توکل» از ماده «وکالت» به معنى انتخاب وکیل نمودن و اعتماد بر دیگرى کردن است، بدیهى است هر قدر وکیل توانایى بیشتر و آگاهى فزونتر داشته باشد شخص موکل احساس آرامش بیشترى مىکند، و از آنجا که علم خدا بى پایان و تواناییش نامحدود است هنگامى که انسان توکل بر او مىکند آرامش فوقالعاده احساس مىکند، در برابر مشکلات و حوادث مقاوم مىشود، و از دشمنان نیرومند و خطرناک نمىهراسد، در سختیها خود را در بن بست نمىبیند و پیوسته راه خود را به سوى هدف ادامه مىدهد.
انسانى که بر خدا توکل دارد هرگز احساس حقارت و ضعف نمىکند بلکه به اتکاى لطف خدا و علم و قدرت بى پایان او خود را پیروز و فاتح مىبیند و حتى شکستهاى مقطعى او را مایوس نمىسازد.
هرگاه توکل به مفهوم صحیح کلمه در جان انسان پیاده شود به یقین امیدآفرین، نیروبخش و باعث تقویت اراده و تحکیم مقاومت و پایمردى است.
مساله توکل در زنگى انبیاى بزرگ الهى درخشش فوقالعادهاى دارد، بررسى آیات قرآنى در این زمینه نشان مىدهد که آنها همیشه در برابر مشکلات طاقت فرسا خود را زیر سپر توکل قرار مىدادند، و یکى از دلایل مهم پیروزى آنها داشتن همین فضیلت اخلاقى بوده است.
با این اشاره به آیات قرآن بازمىگردیم و با توجه به ترتیب تاریخى سرگذشت انبیاء مساله توکل را در زندگى آنان مورد
بررسى قرار مىدهیم(از نوح(ع) شروع کرده به پیامبر اسلام(ص) پایان مىدهیم):
1- و اتل علیهم نبا نوح اذ قال لقومه یا قوم ان کان کبر علیکم مقامى و تذکیرى بآیات الله فعلى الله توکلت فاجمعوا امرکم و
شرکائکم ثم لایکن امرکم علیکم غمة ثم اقضوا الى و لاتنظرون (سورهیونس،آیه71)
2- انى توکلت على الله ربى و ربکم (سورههود،آیه56)
3- ربنا انى اسکنت من ذریتى بواد غیر ذى زرع عند بیتک المحرم ربنا لیقیموا الصلوة فاجعل افئدة من الناس تهوى الیهم و
ارزقهم من الثمرات لعلهم یشکرون (سورهابراهیم،آیه37)
4- ...ان ارید الا الاصلاح ما استطعت و ما توفیقى الا بالله علیه توکلت و الیه انیب (سورههود،آیه88)
5- و قال یا بنى لاتدخلوا من باب واحد و ادخلوا من ابواب متفرقة و ما اغنى عنکم من الله من شىء ان الحکم الا لله علیه
توکلت و علیه فلیتوکل المتوکلون (یوسف،67)
6- و قال موسى یا قوم ان کنتم آمنتم بالله فعلیه توکلوا ان کنتم مسلمین × فقالوا على الله توکلنا ربنا لاتجعلنا فتنة للقوم
الظالمین (سورهیونس،آیات84و85)
7- و لما برزوا لجالوت و جنوده قالوا ربنا افرغ علینا صبرا و ثبت اقدامنا و انصرنا على القوم الکافرین (سورهبقره،آیه250)
8- فان تولوا فقل حسبى الله لا اله الا هو علیه توکلت و هو رب العرش العظیم (سورهتوبه،آیه129)
9- و ما لنا الانتوکل على الله و قد هدانا سبلنا و لنصبرن على ما آذیتمونا و على الله فلیتوکل المتوکلون (سورهابراهیم، آیه12)
10- ...و من یتوکل على الله فهو حسبه... (سورهطلاق،آیه3)
ترجمه
1- سرگذشت نوح را بر آنها بخوان! در آن هنگام که به قوم خود گفت: «اى قوم من! اگر تذکرات من نسبتبه آیات الهى،
بر شما سنگین(و غیر قابل تحمل) است، (هر کار از دستتان ساخته استبکنید) من بر خدا توکل کردهام! فکر خود و قدرت
معبودهایتان را جمع کنید، سپس هیچ چیز بر شما پوشیده نماند(تمام جوانب کارتان را بنگرید) سپس به حیات من خاتمه
دهید و (لحظهاى) مهلتم ندهید!
2- من، بر «الله» که پروردگار من و شماست توکل کردهام!
3- پروردگارا! من بعضى از فرزندانم را در سرزمین بى آب و علفى، و در کنار خانهاى که حرم توست، ساکن ساختم تا نماز را
بر پا دارند، تو دلهاى گروهى از مردم را متوجه آنها ساز، و از ثمرات به آنها روزى ده، شاید آنان شکر تو را بجاى آورند!
4- من جز اصلاح - تا آنجا که در توانایى دارم - نمىخواهم! و توفیق من جز به(کمک) خداوند نیست. بر او توکل کردم و به
سوى او بازمىگردم!
5- و(هنگامى که مىخواستند حرکت کنند، یعقوب) گفت: «فرزندان من! از یک در وارد نشوید، بلکه از درهاى متفرق وارد
گردید(تا توجه مردم به سوى شما جلب نشود)! و(من با این دستور) نمىتوانم حادثهاى را که از سوى خدا حتمى است از
شما دفع کنم! حکم و فرمان، تنها از آن خداست!(براى پیروزى شما) بر او توکل کردهام و همه متوکلان باید بر او توکل کنند»!
6- موسى گفت: «اى قوم من! اگر شما به خدا ایمان آوردهاید، بر او توکل کنید اگر تسلیم فرمان او هستید»!
- گفتند: «تنها بر خدا توکل داریم، پروردگارا! ما را مورد شکنجه گروه ستمگر قرار مده!
7- و هنگامى که در برابر «جالوت» و سپاهیان او قرار گرفتند گفتند: «پروردگارا! پیمانه شکیبایى و استقامت را بر ما بریز!
و قدمهاى ما را ثابتبدار! و ما را بر جمعیت کافران، پیروز بگردان!
8- اگر آنها(از حق) روى بگردانند، (نگران مباش!) بگو: «خداوند مرا کفایت مىکند، هیچ معبودى جز او نیست،
بر او توکل کرددم، و او صاحب عرش عظیم است!
9- و چرا بر خدا توکل نکنیم، با اینکه ما را به راههاى(سعادت) رهبرى کرده است، و ما به طور مسلم در برابر آزارهاى شما
صبر خواهیم کرد(و دست از رسالتخویش برنمىداریم) و توکل کنندگان باید فقط بر خدا توکل کنند»!
10- و هر کس بر خدا توکل کند کفایت امرش را مىکند... .
تفسیر و جمعبندى
بازتاب توکل در زندگى پیامبران
در آیات قرآن مجید، به ویژه در تاریخ انبیا، صفت «توکل» به عنوان یکى از بارزترین صفات آنها در طول تاریخ مشاهده مىشود که همواره در برابر حوادث سخت، مشکلات طاقت فرسا و دشمنان بى رحم اعتمادشان بر خدا و تکیهگاهشان ذات پاک او بوده است، و از وابستگى و اعتماد بر ما سوى الله مبرى بودهاند.
نخست از نوح(ع) پیامبر بزرگ خدا شروع مىکنیم:
در نخستین آیه مورد بحث مىخوانیم: هنگامى که نوح(ع) در برابر دشمنان نیرومند و لجوج و متعصب قرار گرفت، با
اعتماد به خداوند و توکل بر ذات پاکش در برابر همه آنان مقاومت کرد، قرآن در این زمینه به پیامبر اسلام(ص) مىگوید:
«سرگذشت نوح(ع) را براى آنها(مسلمانان نخستین که در چنگال دشمنان زورمند گرفتار بودند) بخوان،
در آن هنگام که به قوم خود گفت: اى قوم من! هرگاه موقعیت من و یادآورىهایم نسبتبه آیات الهى بر
شما سنگین(و غیر قابل تحمل) است، (هر کار از دستتان ساخته استبکنید، من ترس ندارم) من بر خدا
توکل کردهام، نیروى خود و نیروى معبودهایتان را جمع کنید، سپس چیزى بر شما مخفى نماند و بعد به
حیات من پایان دهید و لحظهاى مهلتم ندهید(اما بدانید در برابر قدرت خداوند کارى از شما ساخته
نیست!)»،
(و اتل علیهم نبا نوح اذ قال لقومه یا قوم ان کان کبر علیکم مقامى و تذکیرى بآیات الله فعلى الله
توکلت فاجمعوا امرکم و شرکائکم ثم لایکن امرکم علیکم غمة ثم اقضوا الى و لاتنظرون) (1)
راستى این چه عاملى بود که نوح(ع) را با مؤمنان اندکى که اطراف او بودند، در برابر دشمنان قدرتمند و سرسخت، شجاعت و شهامت مىبخشید که این چنین ایستادگى کردند و قدرت آنان را به باد مسخره گرفتند و بى اعتنایى خویش را به نقشهها و افکار و بتهاى آنها نشان دادند، و به این وسیله ضربهاى محکم روانى بر آنان وارد ساختند.
آرى این عامل چیزى جز ایمان به خدا و توکل بر ذات پاک او نبود، و عجب اینکه نه تنها اظهار بى اعتنایى نسبتبه آنها و معبودهایشان کردند بلکه آنان را بر مخالفت تشجیع نموده و به مبارزه طلبیدند، آرى این قدرت نمایى تنها زیبنده متوکلان است!
با توجه به اینکه سوره یونس که این آیه در آن است مکى است، خداوند مىخواهد به گروه اندک مسلمانان که در مکه همچون پروانهها گرد شمع وجود پیامبر اسلام(ص) جمع شده بودند و در چنگال دشمنان نیرومند سرسختى قرار داشتند، قوت و قدرت روحى ببخشد و به آنها نشان دهد که از این قدرتهاى پوشالى در برابر اراده خدا کارى ساخته نیست.
تعبیر به «شرکائکم» ممکن است اشاره به بتها باشد که شریکهاى ساختگى بتپرستان براى خدا بودند، و در موارد دیگر قرآن نیز کرارا این تعبیر براى بتها آمده است.
یا اینکه منظور دوستان و بستگان آنها باشد، یعنى تمامى نیروهایتان را بر ضد من بسیج کنید!
دومین آیه از زبان هود پیامبر ع است که بعد از دوران نوح(ع) مىزیسته هنگامى که از سوى قوم بتپرستش تهدید به مرگ مىشود، با صراحتبه آنها مىگوید:
«من خدا را گواه مىگیرم و شما هم گواه باشید که از همتایانى که براى خدا قرار دادهاید بیزارم -
همه شما براى من نقشه بکشید، و لحظهاى مرا مهلت ندهید(اما بدانید کارى از شما ساخته نیست چرا که) - من توکل بر خداوندى کردهام که پروردگار من و شماست»!
(...قال انى اشهد الله و اشهدوا انى برىء مما تشرکون . من دونه فکیدونى جمیعا ثم لاتنظرون .
انى توکلت على الله ربى و ربکم) (2)
جالب اینکه نه تنها به قدرت عظیم مخالفان بتپرست و توطئهها و شرارتهاى آنها اعتنا نمىکند، بلکه آنها را تحریک به قیام بر ضد خود مىنماید، تا به آنان ثابت کند قلب و روح او به جاى دیگرى وابسته است که با توکل بر ذات پاک او کمترین واهمهاى از توطئههاى دشمنان ندارد، هر چند قوى و نیرومند و سرسخت و لجوج باشند، و این خود نشان مىدهد که توکل بر خدا تا چه اندازه به انسان شجاعت و شهامت و پایمردى و استقامت مىبخشد!
راستى شگفت آور است که انسانى تک و تنها یا با یارانى بسیار اندک، در برابر گروهى عظیم و متعصب و زورمند، این گونه بایستد، و این چنین تهدیدهاى آنها را به باد سخریه بگیرد، آرى این از آثار ایمان و توکل بر خداست!
یکى از مفسران پیشین به نام «زجاج» مىگوید: این آیه از مهمترین آیات مربوط به پیامبران است که پیامبرى تنها در برابر امتى عظیم از مخالفان بایستد و این چنین با آنها سخن بگوید، شبیه همین تعبیر را در داستان نوح(ع) و جریان پیامبر اسلام ص نیز خواندیم.
شایان توجه اینکه در ادامه این آیه، هود(ع) در مقام استدلال براى کار خود مىگوید: نه تنها شما،
«هیچ جنبندهاى در جهان نیست مگر اینکه در قبضه قدرت و فرمان خداست»!
(ما من دابة الا هو آخذ بناصیتها) (3)
سپس مىافزاید: او قدرتمندى نیست که قدرتش موجب خودکامگى باشد بلکه
«پروردگار من همواره بر صراط مستقیم است»!
(ان ربى على صراط مستقیم)
بنابراین من بر کسى تکیه کردهام که قدرتش بى پایان و کارهایش عین صواب و عدالت است.
در سومین آیه اشاره به گوشهاى از سرگذشت ابراهیم(ع) و توکل او بر خدا در یکى از مشکلترین ساعات زندگانیش مىکند، و مىفرماید:
«پروردگارا! من بعضى از فرزندانم را در سرزمین بى آب و علفى در کنار خانهاى که حرم توست
(به فرمان تو و با توکل بر تو) ساکن ساختم تا نماز را بر پا دارند، اکنون تو دلهاى مردم را متوجه آنها کن و از ثمرات به آنها روزى ده، تا شکر تو را بجا آورند»،
(ربنا انى اسکنت من ذریتى بواد غیر ذى زرع عند بیتک المحرم ربنا لیقیموا الصلوة فاجعل افئدة من الناس تهوى الیهم و ارزقهم من الثمرات لعلهم یشکرون) (4)
آیا اگر ایمانى همچون کوه، و دلى همچون دریا، و توکلى در سطح بسیار بالا نباشد، ممکن است انسان همسر و فرزند دلبند شیرخوارهاش را در سرزمینى خشک و سوزان و بى آب و علف - تنها براى امتثال فرمان خدا - رها کند، و از آنجا به وطن خویش بازگردد؟!
این جریان یادآور جریان دیگرى در زندگى ابراهیم(ع) است در آن هنگام که بتپرستان لجوج و متعصب و خشمگین او را به خاطر در هم شکستن بتهایشان به محاکمه کشیده بودند و ابراهیم در یک قدمى مرگ قرار داشت، با این حال معبودهایشان را به سخریه مىکشید و با دلایل محکم، منطق خرافى آنها را در زمینه بتپرستى در هم مىکوبید. (5)
چهارمین آیه اشاره به ماجراى شعیب(ع) مىکند که مدتى بعد از هود، و کمى قبل از موسى مىزیسته که او هم در مقابل سرسختى قوم مشرک و بتپرست و تهدیدات آنها مىگوید:
« من(با این برنامههاى الهى) چیزى جز اصلاح تا آنجا که در قدرت دارم، نمىخواهم، و توفیق من تنهااز خداست، فقط بر او توکل کردهام و به سوى او بازمىگردم»،
(...ان ارید الا الاصلاح ما استطعت و ما توفیقى الا بالله علیه توکلت و الیه انیب) (6)
آرى من با داشتن ایمان به خدا و توکل بر ذات پاک او از چیزى نمىترسم و با قدرت راه خود را ادامه مىدهم.
قابل توجه اینکه: شعیب(ع) براى دست زدن به اصلاحات همه جانبه در اجتماع فاسد آن زمان بر سه اصل تکیه مىکند:
نخست فراهم شدن مقدمات از سوى پروردگار که با کلمه «توفیق» به آن اشاره شده، سپس داشتن اراده نیرومند براى شروع به کار که با «توکل» به پروردگار حاصل مىشود، و سپس دارا بودن انگیزهاى صحیح و سازنده که با «الیه انیب» (به سوى او بازمىگردم و همه کارهایم براى خداست) به آن اشاره مىکند.
در پنجمین آیه سخن از یعقوب که جد والاى بنى اسرائیل استبه میان آمده، آن زمان که در تنگناى شدیدى قرار گرفته بود از یکسو فرزند عزیزش یوسف(ع) را از دست داده، و از سوى دیگر قحطى شدید در کنعان همه مردم، و از جمله خاندان او را تحت فشار قرار داده است، و به حکم اجبار، فرزند دلبند دیگرش بنیامین را به دستبرادران بد سابقه و نامهربان! سپرده، تا براى به دست آوردن آذوقه بار دیگر به سرزمین «مصر»بروند و از «عزیز مصر» کمک بطلبند، در اینجا بود که یعقوب سفارشى به این مضمون به فرزندان خود کرد:
«فرزندان من!(به مصر که مىروید) همه شما از یک دروازه وارد نشوید، بلکه از درهاى متفرق وارد شوید(مبادا ورود یک جمعیت غیر بومى در مصر حساسیت مردم را برانگیزد و به آنها آسیبى برسانند)»!
و قال یا بنى لاتدخلوا من باب واحد و ادخلوا من ابواب متفرقة...) (7)
سپس افزود:
«من با این دستور نمىتوانم حادثهاى را که از سوى خدا مقرر شده است از شما برطرف سازم، حکم و فرمان مخصوص به خداست، بر او توکل کردم، و همه توکل کنندگان باید بر او توکل کنند(و از او استمداد نمایند)»،
(...و ما اغنى عنکم من الله من شىء ان الحکم الا لله علیه توکلت و علیه فلیتوکل المتوکلون) (8)
به این ترتیب یعقوب دستورهاى لازم را براى پیشگیرى از حوادث قابل اجتناب به فرزندان خود داد، ولى تاکید کرد که من با این دستورها نمىتوانم جلو هر 2حادثهاى را بگیرم و در برابر همه مشکلات تدبیرى بیندیشم، بلکه ما باید آنچه در توان داریم انجام دهیم و در بقیه بر خدا توکل کنیم و همه باید بر او توکل کنند.
در واقع یعقوب با این سخن هم توصیه به توکل مىکند و هم دلیل آن را ذکر مىنماید، مىگوید: چون همه چیز به فرمان خداست، پس باید بر او توکل کرد، چرا که در برابر اراده خدا از دیگرى کارى ساخته نیست.
روشن است که منظور از «حکم» در اینجا «حکم تکوینى» پروردگار در عالم آفرینش است که بازگشتبه عالم اسباب مىکند و ناظر به حکم تشریعى نیست(دقت کنید).
----------- پی نوشت ----------------
1-یونس، 71.
2-هود، 54 تا56.
3- هود،56.
4-ابراهیم،37.
5- به آیات 58 تا67 سوره انبیاء مراجعه شود.
6-هود، 88.
7- یوسف،67.
8- همان.
ادامه دارد ان شاالله ...