عصمت امام پس از اثبات امامت امام علی و فرزندانش (علیهم السلام)
1- آیه لا ینالُ عَهْدِی الظّالِمِین 1 که اعطای منصبهای الهی را به کسانی که آلوده به گناه باشند، نفی میکند؛
2- آیه «اولوالامر»2 که اطاعت مطلق از ایشان را لازم شمرده و آن را قرین اطاعت پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم)قرار داده است، استفاده میشود که هیچگاه اطاعت ایشان منافاتی با اطاعت خدا نخواهد داشت؛ پس امر به اطاعت ایشان به طور مطلق، به معنای ضمانت عصمت است؛
3- عصمت اهل بیت (علیهم السلام)را میتوان با آیه تطهیر اثبات کرد: ?اِنَّما یریدُ اللهُ لِیذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ اَهْلَ الْبَیتِ وَ یطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا 3 با این بیان که اراده تشریعی الهی درباره تطهیر بندگان اختصاص به کسی ندارد؛ پس این اراده که اختصاص به اهل بیت (علیهم السلام)دارد، اراده تکوینی الهی و تخلّفناپذیر است؛ چنانکه خدا میفرماید: ?اِنَّما اَمْرُهُ اِذ?ا اَر?ادَ شَیئًا اَنْ یقُولَ لَهُ کُنْ فَیکُونُ 4 و تطهیر مطلق و نفی هر گونه رجس و پلیدی همان عصمت است و میدانیم که هیچ طایفهای از مسلمانان ادّعای عصمت هیچیک از منسوبان پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم)را ندارد، به جز شیعه که معتقد به عصمت حضرت زهرا (س) و ائمّه دوازدهگانه (علیهم السلام) هستند؛
4- بیش از هفتاد روایت که بیشتر آنها را علمای اهل سنّت نقل کردهاند، دلالت بر این دارد که این آیه شریفه در شأن «خمسه طیبه» نازل شده است و شیخ صدوق از امیرمؤمنان (علیه السلام) نقل کرده است که پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم)فرمودند: «یا علی این آیه درباره تو و حسن و حسین و امامان از نسل تو نازل شده است.» پرسیدم: «امامان بعد از شما چند نفرند؟» فرمود: «تو یا علی، و بعد حسن، و بعد حسین، و بعد از وی فرزندش علی، و بعد از وی فرزندش محمّد، و بعد از وی فرزندش جعفر، و بعد از وی فرزندش موسی، و بعد از وی فرزندش علی، و بعد از وی فرزندش محمّد، و بعد از وی فرزندش علی، و بعد از وی فرزندش حسن، و سپسش فرزندش حجّت خدا.» آنگاه اضافه کرد و فرمود: «این چنین نامهای ایشان بر ساق عرش الهی نوشته است، و من از خدای متعال پرسیدم که اینها نام چه کسانی است؟ فرمود: یا محمّدً ایشان امامان بعد از تو هستند که تطهیر شده و معصومند و دشمنان ایشان مورد لعنت من خواهند بود.»5؛
5- حدیث «ثقلین» که پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم)اهل بیت خود را همسنگ قرآن قرار داده و تأکید کردند که هیچگاه از آن جدا نمیشوند، دلیل روشنی بر عصمت ایشان است؛ زیرا ارتکاب کوچکترین گناه حتّی اگر به صورت سهوی باشد، مفارقت عملی از قرآن است.
علم امام
بیشک اهل بیت پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم) بیش از سایر مردم از علوم آن حضرت بهرهمند بودند؛ چنانکه درباره ایشان فرمود: «لا تُعَلِّمُوهُمْ فَاِنَّهُمْ اَعْلَمُ مِنْکُمْ6» مخصوصاً شخص امیرمؤمنان (علیه السلام) که از دوران کودکی در دامان آن حضرت پرورش یافت و تا آخرین لحظات عمر آن حضرت ملازم وی و همواره در صدد فراگرفتن علوم و حقایق از ایشان بود، و درباره وی فرمود: «اَنَا مَدِینَه الْعِلْمِ وَ عَلِی بَابُهَا7» و از خود امیرمؤمنان (علیه السلام)نقل شده است که فرمود: «اِنَّ رَسُولَ اللهِ صلّی الله علیه و آله عَلَّمَنی اَلْفَ بابٍ وَ کُلُّ بابٍ یفْتَحُ اَلْفَ بابٍ فَذ?لِکَ اَلْفَ اَلْفَ باب، حتّی عَلِمْتُ مَا کَانَ وَ مَا یکُونُ اِلی? یوْمِ الْقِیامَه وَ عَلِمْتُ عِلْمَ الْمَنایا و الْبَلایا وَ فَصْلَ الخِطابِ8: رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) هزار باب علم به من آموخت که هر بابی هزار باب دیگر میگشاید و مجموعاً میشود هزارهزار باب، تا آنجا که از هر چه بوده و تا روز قیامت خواهد بود آگاه شدم و علم مرگها و مصیبتها و داوری به حق را فرا گرفتم.»
ولی علوم اهل بیت (علیهم السلام)منحصر به آنچه از پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم)بیواسطه یا با واسطه شنیده بودند، نبوده است؛ بلکه ایشان از نوعی علوم غیر عادی نیز بهرهمند بودهاند که به صورت «الهام» و «تحدیث»9 به ایشان افاضه میشده است، نظیر الهامی که به خضر و ذوالقرنین10 و حضرت مریم و مادر موسی (على نبیّنا و آله و علیه السلام) شده11 و بعضاً در قرآن تعبیر به «وحی» گردیده که البتّه منظور از آن وحی نبوّت نیست، و با چنین علمی بوده که بعضی از اهل بیت (علیهم السلام) که در سنین کودکی به مقام امامت میرسیدند، از همه چیز آگاه بودند و نیازی به فراگیری از دیگران نداشتند.
این مطلب از روایات فراوانی که از خود اهل بیت (علیهم السلام)نقل شده و با توجّه به عصمت ایشان استفاده میشود؛ ولی پیش از آنکه به ذکر نمونهای از آنها بپردازیم، به آیهای از قرآن اشاره میکنیم که از شخص یا اشخاصی به عنوان «مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتَابِ12» یاد کرده به عنوان شاهد بر حقّانیت پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم)معرّفی میکند و آن آیه این است: «قُلْ کَفی بِاللهِ شَهِیدًا بَینِی وَ بَینَکُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتَابِ13».
در آیه دیگری نیز اشاره به این شاهد کرده و او را «تالی تِلْو» پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم) شمرده است: «اَ فَمَنْ کَانَ عَلی? بَینَه مِنْ رَبِّهِ وَ یتْلُوهُ شَاهِدٍ مِنْهُ ...»14 و کلمه «منه» دلالت دارد بر این که این شاهد از خاندان پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم) و اهل بیت اوست و روایات متعدّدی از طرق شیعه و سنّی نقل شده که منظور از این شاهد امام علی (علیه السلام) است.
از جمله، ابنمغازلی شافعی از عبدالله بن عطاء روایت کرده که گفت: روزی در حضور امام باقر (علیه السلام) بودم که فرزند عبدالله بن سلام (یکی از علمای اهل کتاب که در زمان پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم)اسلام آورد) عبور کرد. از آن حضرت پرسیدم: آیا منظور از «مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتَابِ» پدر این شخص است؟ فرمود: «نه، بلکه منظور علی بن ابیطالب (علیه السلام)است که آیه «وَ یتْلوهُ شاهدٌ مِنْه» و آیه «اِنَّمَا وَلِیکُمُ اللهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا ...»15 نیز در شأن او نازل شده است.»
و نیز چندین روایت از طرق فریقین نقل شده که منظور از «شاهد» در سوره هود، علی بن ابیطالب (علیه السلام)میباشد16 و با توجّه به ویژگی یاد شده «منه» روشن میشود که مصداق آن جز آن حضرت کسی نبوده است.
اهمّیتِ داشتن «علم الکتاب» هنگامی روشن میشود که در داستان حضرت سلیمان (على نبیّنا و آله و علیه السلام) و احضار تخت بلقیس که در قرآن آمده است دقّت کنیم، در آنجا که میفرماید: «وَ قَالَ الَّذِی عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْکِتَابِ اَنَا آتِیکَ بِهِ قَبْلَ اَنْ یرْتَدَّ اِلَیکَ طَرْفُک ...: کسی که بهرهای از علم الکتاب داشت، گفت: من تخت بلقیس را پیش از آنکه چشم به هم زنی، حاضر میکنم.»17
از این آیه استفاده میشود که آگاهبودن از برخی از علم الکتاب چنین اثر شگفتانگیزی داشته است و از اینجا میتوان حدس زد که داشتم همه علم الکتاب چه آثار بزرگتری را در بر خواهد داشت و این، نکتهای است که امام صادق (علیه السلام)در حدیثی که «سدیر» نقل کرده خاطر نشان ساختهاند:
سدیر گوید: من و ابوبصیر و یحیای بزّاز و داوود بن کثیر در مجلس (بیرونی) امام صادق (علیه السلام)بودیم که آن حضرت با حالت غضب وارد شدند و پس از نشستن فرمودند: تعجّب است از مردمی که گمان میکنند ما علم غیب داریم! در صورتی که جز خدای متعال کسی علم غیب ندارد، و من خواستم کنیزم را تنبیه کنم، او فرار کرد. و ندانستم در کدام اتاق رفته است18.
هنگامی که حضرت برخاستند که به منزلشان (اندرونی) بروند، من و ابوبصیر و میسر همراه آن حضرت رفتیم و عرض کردیم: فدایت شویم ما سخنانی که درباره کنیز گفتید شنیدیم و ما معتقدیم که شما علوم فراوانی دارید؛ ولی ادّعای علم غیب درباره شما نمیکنیم.
حضرت فرمود: ای سدیر! مگر قرآن نخواندهای؟ عرض کردم: چرا. فرمود: این آیه را خواندهای: «قالَ الّذی عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْکِتَابِ اَنَا آتِیکَ بِهِ قَبْلَ اَنْ یرْتَدَّ اِلَیکَ طَرْفُک» گفتم: فدایت شوم، خواندهام. فرمود: میدانی که این شخص چه اندازه از علم الکتاب داشت؟ عرض کردم: شما بفرمایید. فرمود: به اندازه قطرهای از دریای پهناور. سپس فرمود: آیا این آیه را خواندهای: «قُلْ کَفی? بِاللهِ شَهِیدًا بَینِی وَ بَینَکُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتَابِ19» گفتم: آری. فرمود: آن کسی که علم همه کتاب را دارد داناتر است یا کسی که بهره اندکی از علم الکتاب دارد؟ عرض کردم: آن کسی که علم همه کتاب را دارد. پس با اشاره به سینه مبارکش فرمود: به خدا قسم، علم همه کتاب نزد ماست. به خدا قسم علم همه کتاب نزد ماست.20
حضرت رضا (علیه السلام)در ضمن حدیث مفصّلی درباره امامت فرمود: «هنگامی که خدای متعال کسی را (به عنوان امام) برای مردم برمیگزیند، به او سعه صدر عطا میکند و چشمههای حکمت را در دلش قرار میدهد و علم را به وی الهام میکند تا برای جواب از هیچ سؤالی در نماند و در تشخیص حق سرگردان نشود؛ پس او معصوم و مورد تأیید و توفیق و تسدید الهی بوده، از خطاها و لغزشها در امان خواهد بود و خدای متعالی این خصلتها را به او میدهد تا حجّت بر بندگان و شاهد بر آفریدگانش باشد و این بخشش الهی است که به هر کس بخواهد میدهد.»
آنگاه اضافه فرمود: «آیا مردم میتوانند چنین کسی را (بشناسند) و برگزینند؟! و آیا برگزیده ایشان دارای چنین صفاتی است؟!21»
و از حسن بن یحیای مدائنی نقل شده که از امام صادق (علیه السلام)پرسیدم: هنگامی که سؤالی از امام میشود چگونه (و با چه علمی) جواب میدهد؟ فرمود: «گاهی به او الهام میشود، و گاهی از فرشته میشنود، و گاهی هر دو.»22
در روایت دیگری، امام صادق (علیه السلام)فرمود: «امامی که نداند چه مصیبتی به او میرسد و کار او به کجا میانجامد حجّت خدا بر بندگانش نخواهد بود.»23
و نیز چند روایت از آن حضرت نقل شده است که فرمود: «هرگاه امام بخواهد چیزی را بداند، خدای متعال او را آگاه میسازد.»24
و همچنین در روایات متعدّدی از آن حضرت آمده است که فرمود «روح آفریدهای است بزرگتر از جبرئیل و میکائیل که با رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) بود و بعد از وی یا ائمّه (علیهم السلام)است و ایشان را تسدید میکند.»25 26
پینوشتها: در ادامه مطلب
1. سوره بقره، آیه 124.
2. سوره نساء، آیه 59..
3. سوره احزاب، آیه 33.
4. سوره یس، آیه 82.
5. غایه المرام (ط قدیم)، جلد 6، صفحه 293.
6. غایه المرام (ط قدیم)، صفحه 265؛ اصول کافی، جلد 1، صفحه 294.
7. مستدرک حاکم، جلد 3، صفحه 226؛ جالب این است که یکی از علمای اهل سنّت کتابی به نام «فتح الملک العلیّ بصحه حدیث مدینه العلم علی» نوشته که در سال 1354 هـ. در قاهره به چاپ رسیده است.
8. ینابیع المودّه، صفحه 88؛ اصول کافی، جلد 1، صفحه 296.
9. ر.ک: اصول کافی،کتاب الحجّه، صفحههای 264 و 270.
10. ر.ک: اصول کافی، جلد 1، صفحه 268.
11. ر.ک: سوره کهف، آیههای 65 تا 98؛ آلعمران، آیه 42؛ سوره مریم، آیههای 17 تا 21؛ سوره طه، آیه 38؛ سوره قصص، آیه 7.
12. سوره رعد، آیه 43.
13. سوره رعد، آیه 43.
14. سوره هود، آیه 17.
15. سوره مائده، آیه 55.
16. ر.ک: غایه المرام (ط قدیم)، صفحههای 359 تا 361.
17. سوره نمل، آیه 40.
18. از دنباله حدیث روشن میشود که این سخنان را به خاطر حضور نامحرمان بیان کردهاند و باید دانست که منظور از علم غیبی که اختصاص به خدای متعال دارد، علمی است که احتیاج به تعلیم نداشته باشد؛ چنان که امیرمؤمنان ع در جواب کسی که سؤال کرد: آیا شما علم غیب دارید؟ فرمود: «انّما هو تعلّم من ذی علم» و گرنه همه انبیا و بسیاری از اولیای خدا از علوم غیبی که به ایشان وحی یا الهام میشده مطْلع بودهاند و یکی از موارد تشکیکناپذر آن خبری غیبی است که به مادر حضرت موسی *** الهام شد: «انّا رادّوه الیک و جاعلوه من المرسلین» (سوره قصص، آیه 7).
19. سوره رعد، آیه 43.
20. اصول کافی، چاپ دارالکتب الاسلامیه، جلد 1، صفحه 257.
21. اصول کافی، جلد 1، صفحه 198 تا 203.
22. بحارالانوار، جلد 26، صفحه 58.
23. اصول کافی، جلد 1، صفحه 258.
24. اصول کافی، جلد 1، صفحه 258.
25. اصول کافی، جلد 1، صفحه 273.
26. این بحث خلاصهای از درس سی و چهارم کتاب «آموزش عقائد» آقای مصباح یزدی است.