حضرت زهرا در نگاه اهل بیت (علیهم السلام)
از نگاه پیامبر صلوات الله علیه و اله
در روایات مختلف از پیامبر اسلام (ص) نقل شده است: «ان الله لیغضب لغضب فاطمه و یرضـى لرضاها؛ خداوند به هنگام خشمگین شدن فاطمه خشمگیـن مـى شـود؛ و هنگام خـشنـودى او خـشنود مى گردد.» (1) هم چنیـن نقل شده است: «انها بضعه منى یوذینى ما آذاها(2)؛ او پاره تـن من است ، هر که او را آزرده نمـایـد، مـرا آزرده کـرده است. » (2)
پیامبر (ص) در مناسبت هاى بسیار فرمود: فاطمه(س) بهتریـن ِ زنان جهان است. روزى على و فاطمه و حسـن و حسین در محضر پیامبر بـودند. رسول خدا فرمود: « پروردگارا! تو خود مى دانى اینان اهل بیت و گرامـى تریـن انسان ها نزد مـن هستند. پـس دوست بدار کسانـى که اینها را دوست مـى دارند. و دشمن بدار کسانـى که اینان را دشمـن مـى دارند .. . و کمک کـن کسانـى را که به اینها کمک مـى کننـد و آنان را از هر ناپاکـى، پاک گـردان و آنان را از هـر گناهـى در امان بـدار .3
- سپس حضرت محمد (ص) فرمود: «او سرور زنان جهان است.» سؤال شد: آیا او سرور زنان ایـن جهان است؟
پیامبر (ص) در پاسخ فرمود: « مریم دختر عمران، سرور زنان ایـن جهان است. دخترم فاطمه سرور زنان تمام عالـم، از اولین و آخـریـن خـواهـد بـود. او در محراب عبادت مى ایستد، در حالـى که هفتاد هزار فرشته مقرب به وى سلام مـى کنند، و همان طـور که فرشتگان مریـم را مـورد خطاب قرار مى دادند، او را نیز مـورد خطاب قرار داده و مـى گـویند: « ان الله اصطفاک و طهرک و اصطفاک علـى نساء العالمیـن (3)؛ همانا خـداوند تـو را بـرگزید و پاکیزه گـردانیـد و در میان زنان جهان تـو را بـرتـرى داد. »
انس بـن مالک نقل مى کند: پیامبر اعظم (ص) ، مدت شـش ماه ، در آن هنگام که براى اقامه نماز صبح از خانه خارج مى شد، چـون به خانه فاطمه مى رسید، مى فرمـود: اى اهل بیت پیامبر! نماز، و آنگاه آیه «انمـا یـریـد الله لیذهب عنکـم الـرجـس اهل البیت و یطهرکــم تطهیرا» (4) را قرائت مى کرد.
امیر المومنین علی علیه السلام
حضرت علـى(ع) در مـوارد گوناگـونـى بـراى اثبات حقانیت خـود به داشتـن همسـرى چـون فـاطمه(س) استنـاد مـى کرد؛ از جمله در جریان شوراى شـش نفره که به توصیه خلیفه دوم براى انتخاب جانشیـن وى تشکیل شده بـود و حضرت علـى(ع) یکـى از آنان محسـوب مـى شـد، حضرت، خطاب به سایر اعضا فرمـود: شما را به خـدا سـوگند مى دهم! آیا در بیـن شما به جز مـن کسى هست که همسرش بانوى زنان جهان بـاشـد؟ همگـى پـاسخ دادنـد: نه. (5)
امام حسن(علیه السلام)
امام حسـن(ع) در موارد متعددى راجع به مادر گرامیـش ، سخـن گفته است. از ایشان نقل شـده است : مـادرم را دیـدم که در شب جمعه در محراب عبادت ایستاده و پیـوسته تا هنگامـى که خـورشید پهنه افق را فرا گرفته بود، مشغول رکـوع و سجـود بـود، و شنیـدم که براى مردان و زنان باایمان دعا مى کرد و اسامى یکایک آنها را مـى بـرد و براى خویشتـن چیزى از خدا نخـواست. عرض کردم: مادر! چرا همان گـونه که براى دیگران دعا مى کنى، براى خـود دعا نمى کنى؟
فرمود: فـرزنـدم! اول همسـایه، بعد از آن خـانه . (6)
امام حسین(علیه السلام)
امام حسیـن(ع) نیز در مـوارد بسیاری از مـادرش فـاطمه به عظمت یـاد کرده و از اینکه مادرى چـون فاطمه دارد، مباهات مـى کند و آن را از امتیازات و برترى خـود بر دیگران به حساب مـىآورد.
در جریان عاشـورا ایـن مـوضـوع به خـوبـى مشـاهـده مـى شود هنگامی که پس از شهادت على اصغر، امام حسیـن(ع) بر مرکب خویـش سـوار شد و براى جنگ و جهاد حرکت کرد و اشعارى خـواند که مضمونش چنین بود: «... عمر سعد با لشکرى سنگیـن براى ظلم و ستـم به سوى مـن آمده ، نه به جهت کار ناشایستـى که از من سر زده باشـد. تنها جرم مـن آن است که به روشنایـى خـورشیـد و ماه (پیامبـر و علـى) افتخار مـى کردم. به علـى که پـس از پیامبر برترین بود و به پیامبر قرشى از طرف پدر و مادر. بهتریـن مخلـوقات ، پدرم بـود و بعد از آن مـادرم. پـس مـن فـرزنـد بهتـریـن انسـانها هستم. »
امام سجاد(علیه السلام
امام سجـاد(ع) درباره عظمت و مـرتبت فـاطمه(س) مـى فرماید: در روز عاشـورا، پدرم مرا در حالـى که خـون از بدنـش مى جـوشید، به سینه چسبانید و فرمود: پسرم! دعایى را که مادرم فاطمه زهرا به مـن آمـوخته است و او خـود از رسـول خـدا فـرا گرفته و پیامبـر آن را از جبـرئیل فـرا گـرفته که به هنگام گرفتارى و نیاز شـدیـد و مشکلـى که براى وى پیـش می آمـد بخواند، از من فرا گیر و بخوان: « بحق یـس و القرآن الحکیـم و بحق طه و القـرآن العظیـم یا مـن یقدر على حوائج السائلیـن، یا مـن یعلـم ما فى الضمیر، یا منفس عن المکروبین یا مفرج عن المغمـومیـن، یا راحم الشیخ الکبیر، یا رازق الطفل الصغیر، یا مـن لا یحتاج الى التفسیر صلى على محمد و آل محمد.» )7)
امام سید الساجدین (ع) مـى فرماید: آن گاه که قیامت فرا رسـد ، منادى ندا دهد : در ایـن روز، ترس و اندوهى به خـود راه ندهید. هنگامـى که چنین اعلام شـود، تمام مردم سرها را بلند مـى کننـد و از ایـن عفـو عمومى خـوشحال مى شوند و وقتى گفته شـود: کسانى که به آیات ما ایمان آوردنـد و مسلمـان شـدنـد، به جز مسلمـانـانـى که دوستـدار اهل بیت هستند، همگـى سـرها را بزیر اندازنـد. آن گاه اعلام مى شـود: ایـن است فاطمه دخت محمد. او و همراهانـش به سـوى بهشت مى روند: سپـس خداوند فرشته ای خدمت وى مى فرستـد و مـى گـوید: حاجتت را از مـن بخواه!
فاطمه(س) عرضه مى دارد: « پروردگارا، حاجت مـن آن است که مرا و کسانـى که فرزندان مرا یارى کردنـد، مـورد عفو قرار دهى.» (8)
امام محمد باقر(علیه السلام)
امام محمد باقر(ع) درباره مقام حضـرت فاطمه(ع) روایاتـى بسیار دارد از جمله این سخـن را که امام صادق (ع) نقل مى کند . جابـر به امام باقر(ع) عرض کرد: اى فـرزنـد رسـول خـدا! مـن به فدایت گردم! درباره فضیلت جده ات فاطمه(س) حدیثى برایم نقل کـن که هـر گاه آن را بـراى شیعیان نقل کنـم، خـوشحال شـونـد.
امام باقر(ع) فرمود: پدرم از جدم و او از رسـول خدا نقل مى کند: چـون روز قیامت فرا مـى رسد، براى پیامبران و انبیاى الهى، منبرهایـى از نـور نصب مـى کننـد که منبـر مـن از همه بـالاتـر است. آن گاه خداوند فرمان مى دهد: اى محمد! سخنرانى کـن. مـن هم چنان سخنانى مـى گـویـم که هیچ کدام از پیامبران همانند آن را نشنیده باشند.
آن گاه براى اوصیاء منبرهایى از نـور نصب مى کنند و براى وصى مـن علـى در وسط آن منبر، منبرى نصب مى شـود که از همه آنها بالاتر است. سپس خداوند فرمان مى دهد: اى على! خطبه بخـوان و علـى سخنانـى بیان مـى کند که هیچ کـس از اوصیاء هماننـد آن را نشنیـده بـاشنـد.
سپس بـراى براى دو فرزندم (حسـن و حسیـن) منبرى از نـور نصب مى شود و به آنها گفته مى شـود: سخـن بگـویید. آنان چنان سخنانـى بر زبان جارى کنند که هیچ کـدام از فرزنـدان پیـامبـران، همـاننـد آن را نشنیـده بـاشند.
آن گـاه جبـرئیل نـدا مـى دهـد: فـاطمه دختـر محمـد کجاست؟ خدیجه دختر خـویلد کجاست؟ مریـم دختر عمران، آسیه دختر مزاحـم، ام کلثـوم مـادر یحیـى کجـاینـد؟ آنـان از جـاى بـرمـى خیزنـــد.
سپـس خـداونـد از اهل محشـر مـى پـرسـد: امروز عظمت از آن کیست؟
محمد و على و حسـن و حسین مى گویند: از خداى یکتاى قهار. خداوند مى فرماید: « اى اهل محشر! مـن کرامت را براى محمد و على و حسـن و حسین و فاطمه قـرار دادم. سـرها را پاییـن بینـدازیـد و چشمها را فرو بنـدید، چـون فاطمه مـى خـواهد به بهشت برود. سپـس جبرئیل ناقه اى از ناقه هاى بهشتـى مـی آورد و حضـرت فاطمه بـر آن سـوار مى شـود و در حالى که فرشتگان زیادى او را احاطه کرده اند، وى را به بهشت می آورند. فاطمه هنگامى که به نزدیک بهشت مـى رسد، درنگ مى کند. خـداونـد مـى فرمایـد: درنگ شما براى چیست؟ فرمان دادم که شما را به بهشت ببرند. فاطمه عرضه مـى دارد: پروردگارا! دوست دارم در چنیـن روزى مقامـم شناخته شـود.
خداوند مى فرماید: اى دختر حبیبـم! برگرد و نظر افکـن و هر کـس را که دوستى تو یا دوستى یکی از فرزندان تو در دلـش باشد، او را گرفته و وارد بهشت کن.
امام باقر(ع) می فرماید: به خـدا سـوگند! اى جابر! در آن روز فاطمه شیعیان و دوستانـش را همانند پرنده اى که دانه خـوب را از دانه بد جدا مى کند، از بیـن جمعیت جدا مى کند، هنگامى که شیعیان آن حضرت همراهـش به نزدیک بهشت رسیدند، آنان نیز درنگ مـى کنند.
خداوند مى فرماید: اى دوستان مـن! درنگ شما براى چیست، در حالـى که فـاطمه در بـاره شمـا شفـاعت کرده است؟
آنان پاسخ مـى دهنـد: دوست داریـم در چنیـن روزى منزلت ما روشـن شـود.
خداوند مى فرماید: دوستان مـن! نظر افکنید و هر کـس که به جهت محبت فاطمه شما را دوست مـى دارد یا شما را مهمانـى کرده یا به شما لباس داده یا شـربت آبـى به شما داده یا در غیاب شما از شمـا دفـاع کـرده، بـرگیـریـد و همـراه خـود به بهشت ببـریـد.
سپـس امام باقر(ع) فرمـود: اى جابر! در آن روز باقـى نمـى مانند مگـر افراد شک کننـده یا کافـر یا منافق (و بقیه از بـرکت وجـود فاطمه به بهشت مى روند)! (9)
امام جعفر صادق(علیه السلام)
مرحوم مجلسى در ضمـن روایتى از امام صادق(ع) نقل مـى کنـد: فاطمه صـدیقه کبـرا است. محـور حـرکت انسان هاى گذشته، معرفت و شناخت حضرت فاطمه(س) بـوده است.
هم چنین از امام صادق(ع) در ذیل آیه شـریفه« انا انزلناه فـى لیله القـدر»است که مـى فرماید: منظور از «لیله» فاطمه و منظور از «قدر» خداوند است. هر کـس فاطمه را آن گونه که سزاوار است بشنـاسـد ، « لیله القـدر» را درک کرده است. (10)
امام موسی کاظم(ع)
حضرت مـوسـى بـن جعفر(ع) فرمودند:« در خانه اى که اسم محمد، على، حسن، حسین، جعفر، عبدالله و از زنان، اسـم فاطمه باشد، فقر و تنگدستى وارد نخـواهد شد.» (11(
امام رضا(علیه السلام)
حضرت امام رضا(ع) از پدران بزرگـوار خـود از امام علـى(ع) نقل مى کند که پیامبر به مـن فـرمود: اى علـى! عده اى از بزرگان قـریـش، مرا در مـورد ازدواج فاطمه، سرزنـش کرده و گفتند: فاطمه را از تـو خواستگارى کردیم و موافقت ننمودى و او را به على دادى، به آنها گفتـم: به خدا سوگند! مـن از پیش خود در ایـن باره مخالفت نکردم و به نظر شخصـى او را به ازدواج علـى در نیاوردم، بلکه خداوند با ازدواج شما مخالفت و با ازدواج على موافقت فرمـود.
جبرئیل بر مـن نازل شده و گفت: اى محمد! خداوند عزوجل مـى فرماید: اگر علـى(ع) را نمـی آفریـدم، براى دخترت فاطمه همتا و همسرى در روى زمیـن یافت نمى شد. (12)
امام جواد(علیه السلام)
یکی از یاران امام محمد تقی (ع) به ایشان عرض کرد: تصمیـم گرفته بودم در سفر حج براى شما و پـدر بزرگـوارت طـواف کنـم. گفتنـد که به نیابت جانشینان نمى شود طواف کرد. امام (ع) فرمود: هر قدر که مى توانى طواف کـن، چون ایـن کـار جـایز است.
سه سـال بعد خـدمت آن حضـرت رسیــدم و راجع به طـواف هایى که براى معصـومان انجام داده بـودم، تـوضیحاتى دادم. سپـس عرض کردم: گاهى از طرف مادرت حضرت فاطمه نیز طـواف کردم و گاهى هـم نکردم. فرمـود: آن را زیاد انجام بده ، زیرا که برتریـن چیزى است که بدان عمل مى کنى. (13(
امام هادى(علیه السلام)
آن حضـرت در وجه نامگذارى حضـرت صـدیقه طاهـره به« فاطمه» از رسـول خـدا (ص) نقل مـى کنـد: دختـرم فاطمه را بـدان جهت «فـاطمه» نامیدند که خـداوند عزوجل او و دوستانـش را از آتـش جهنـم به دور نگه مى دارد. (14(
امام حسن عسکرى(ع)
امام حسـن عسکرى (ع) از پدران بزرگـوارش از امام على (ع) نقل مى کند که پیامبر(ص) فرمـود: آن هنگام که خـداونـد آدم و حـوا را آفریـد، آنـان در بهشت به خـود مبـاهـات مـى کـردنـد. آدم به حــوا گفت: خداوند هیچ مخلـوقى بهتر از ما نیافریده است.
خداوند به جبرئیل فرمـود: این دو بنـده ام را به فردوس بریـن ببر! زمانـى که وارد فـردوس شـدنـد، چشمانشان به بانـویـى افتاد که تاجـى نـورانـى بر سر گذاشته و بهشت از پرتو نور چهره اش درخشان بـود. حضرت آدم به جبرئیل گفت: ایـن بانـو که از زیبایـى چهره اش بهشت نـورانـى گشته، کیست؟ گفت: او فاطمه دختر محمد، پیامبرى است که از نسل تـو می باشد که در آخر الزمان خـواهـد آمـد.
گفت: ایـن تاجـى که بر سر دارد ، چیست؟ پاسخ داد: شوهرش على بـن ابى طالب است.
گفت: این دو گوشواره که بر دو گوش او است، چیست؟ پاسخ داد: دو فرزندش حسـن و حسین مى باشند.
آدم گفت: آیـا اینـان پیـش از مـن آفـریـده شـده اند؟
گفت: بلـى، اینان در علـم مکنـون خداوند چهار هزار سال پیـش از آنکه تـو آفـریـده شـوى، وجـود داشتنـد. (15(
حضرت مهدى(عج)
عده اى از شیعیان درباره جانشینـى امام عسکرى (ع) با یکـدیگر اختلاف داشتنـد. در ایـن باره خـدمت حضـرت بقیه الله (عج) نـامه اى نـوشتنـد و جـریـان اختلاف را ذکـر کـردند.
حضرت ضمـن پاسخ به نامه آنها فرمود:« و فى ابنه رسـول الله(ص) لى اسوه حسنه ؛ دختر رسـول خدا (فاطمه) براى مـن سرمشق و الگوى نیکویى است.» (16(
امیـد که در دنیا و آخرت ، مشمول دعا و شفاعت حضرت زهرا (سلام الله علیها) قرار گیریم.
منابع :
1-بحارالانوار، علامه مجلسی، ج43، ص54
2-اعلام الـورى، فضل بـن حسـن طبرسى، ج1، ص294
3-قرآن کریم ، سوره آل عمران ، آیه42
4-سوره احزاب ، آیه 23
5-احتجاج، ص321
6-بحارالانوار، ج 43، صص 81-82، حدیث 3-
7-همان، ج 92، ص 196
8ـ عوالـم العلـوم،ح 1780
9- بحـارالانوار، ج43، ص64
10- همان، ج 92، ص 196
11- سفینه البحار، ج4، ص295
12ـ مسنـد الامام الـرضا، ج1، ص41
13- کافى، ج4، ص314، حدیث 2
14-همان ، ص 74
15-لسان المیزان، ج3، ص346
16-ـ همان، ج53، ص180
منبع اینترنتی :
http://www.tebyan-tehran.ir/a.aspx?a=1391022001
|