السلام علیکِ یا بنت رسول الله
این روزها در مدینه چه می گذرد؟
دو ماه و اندی از رحلت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) گذشته است.
مصیبت فقدان پدر آنقدر برای حضرت زهرا(سلام الله علیها) سنگین بود که شب و روز می گریست،عده ای از همسایگان نزد امیر المومنین(علیه السلام) آمده و گفتند:
به همسرت بگو یا شب گریه کند یا روز!
(آخر غم فقدان پدری مثل پیامبر که تمامی ندارد)
آن حضرت نیز به ناچار در انتهای قبرستان بقیع سایه بانی قرار داد تا محل عزاداری باشد.
افسوس که دشمنان و تنگ نظران مانند خانه مولا به آن سایبان هم رحم نکرده و آتشش زدند.
بعد از آتش زدن بیت الاحزان،مادرمان هر روز با تنی مجروح و دلی شکسته از امت جفا پیشه دست حسنین(علیهما السلام) را می گرفت و برای عزاداری به اُحد،مزار حمزه سید الشهداء(علیه السلام)،می رفت.
در همین مدینه بود که پیامبر بارها فرمود:
فاطمه پاره تن من است،هرکس او را بیازارد مرا آزرده و هرکه مرا بیازارد خدا را آزرده است.
به همسرش وصیت نمود تا شبانه غسل و کفنش کند و شبانه به خاک بسپارد و احدی از مردم در تشییع او حاضر نشود.
به راستی که هر مسلمان منصفی باید از خود بپرسد که چرا باید دختر پیامبر چنین وصیتی کند؟
مگر مردم به او چه کرده بودند؟
حضرت زهرا(سلام الله علیها) براثر ضربه سنگینی که خلیفه دوم(عمر بن خطاب) به سینه مبارکش وارد کرد چند صباحی بعد از پدرش به شهادت رسید.
مادرمان تا لحظه آخر در مسیر دفاع از همسر و امام زمانش ایستاد و اول فدایی راه ولایت شد تا راه حق گم نشود.
امیرالمومنین(علیه السلام)بعد از دفن نمودن همسرش با قلبی مجروح و داغدیده رو به گنبد پیامبر نمود و فرمود:
...پس امانتی که به من سپرده بودی برگردانده شد و به صاحبش رسید...به زودی دخترت تو را آگاه خواهد ساخت که امت تو چگونه در ستمکاری بر او اجتماع کردند.(نهج البلاغه خطبه202)
ای که مهر تو بود مایه ایمان زهرا
ای که در پیکر شان نبوی جان زهرا
وصف تو قابل ادراک عقول ما نیست
عالمی مانده به توصیف تو حیران زهرا
جز علی و پدرت قدر تو را کس نشناخت
شب قدری و بود قدر تو پنهان زهرا
خواستم آیه تطهیر به شانت خوانم
چه بگویم که تویی باطن قران زهرا
حجت آل پیمبر به مقامت فرمود
حجت الله تویی بهر امامان زهرا
یا مولاتی اَغیثینا